جدول جو
جدول جو

معنی فخرالدین ریی - جستجوی لغت در جدول جو

فخرالدین ریی
(فَ رُدْ دی)
ریی. یکی از حکام دوران غازان خان است که به دستور وی در شهرری قدیم عماراتی افزوده و گروهی را در آن ساکن گردانیده است و جز در نزهه القلوب حمدالله مستوفی (چ لیدن ص 53) جایی ذکر او دیده نشد
عبدالمسیح. یکی از سرداران قلج ارسلان سلطان سلجوقی آسیای صغیر است که در جنگی شهرهای سیواس و قیصریه را به قلمرو قلج ارسلان افزوده است. (از تاریخ گزیده ص 482)
(مولانا...) فخر دردمندان و درویشان بود و مرهم ریش دلریشان. معمیات مشکل را آسان می گشود و معما نیز می گفت. (مجالس النفائس چ حکمت ص 254)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فَ رُدْ دی)
طریحی، فخرالدین بن محمد بن علی بن احمد بن طریح نجفی، معروف به شیخ طریحی. صاحب تفسیر مجمعالبحرین. مردی فاضل، پرهیزگار، فقیه و شاعر بود و علاوه بر اثر معروفی که ذکر آن رفت کتب دیگری در فقه و مجموعه ای از خطابه ها و رسائل دارد. او را در شمار معاصران ذکر کرده اند. (از روضات الجنات چ سنگی ص 510). گذشته از مجمعالبحرین و مطلعالنیرین کتب زیرین نیز از اوست: 1- المنتخب فی جمع المراثی و الخطب. 2- تمییز المتشابه من الرجال. 3- غریب الحدیث. 4- جامع المقال فیما یتعلق باحوال الحدیث و الرجال. 5- کشف غوامض القرآن. 6- جواهرالمطالب فی فضایل علی بن ابی طالب. 7- مراثی الحسین. 8- نزهه الخاطر و سرور الناظر، در بیان لغات قرآن. طریحی در سال 1085 هجری قمری / 1674 میلادی در رماحیه وفات یافت و در نجف مدفون گردید. (از اعلام زرکلی ص 768)
لغت نامه دهخدا
علی بن بکمش فخرالدین ابوالحسن الترکی. وی بسال 622 هجری قمری درگذشت. او راست: تحفهالعشاق. غایهاللذات فی شرح الهوی. مختارالقلوب. منی القلوب نزههالناظر. (از اسماء المؤلفین ج 1 ستون 706)
لغت نامه دهخدا